- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
کی میشـود شـبـیـهِ تو پـیدا؟ علی علی بعد از تو خاک بر سر دنـیا، علی علی دستِ حق و زبانِ حق و چشمِ حق، بهحق آئـیــنـۀ خـدای تــعــالـی، عــلـی عــلـی نامـت دوای درد و کـلامـت شـفـای دل استـادِ ذو فـنـونِ مـسـیـحـا، عـلـی عـلی شاهینِ تـیـز بـیـنِ تـرازوی خـیر و شر فرمانروای مـحـشـرِ کـبری، علی علی پیرِ خرد بـدایـه به نـامِ تو کرد و گفت: حقِّ مـبـرهـن است هـمـانا عـلی، عـلی آموزگارِ عـشـق گـریـبان درید و گفت: دردا و حـسـرتـا و دریـغـا عـلی، عـلی شیخان و زاهـدان و فـقـیهان و مـفـتیان حق حق عـلی علی، یا مـولا علی علی یک شمّه از کلامِ تو شد چشمه، موج موج یک چشمه از سکوتِ تو دریا، علی علی دنیا هـنـوز نــام تـو را مـیبَــرد مــدام دنیا هـنـوز مـحـو تـمـاشـا: عـلی، عـلی دنیا هنوز تـشنۀ شـمـشـیرِ عـدلِ توست آن تـلختـرْ شـرابِ گـوارا، عـلـی عـلـی دیگر علی ندید به خود خاک و، دید اگر پیش از تو بود حضرت زهرا علی، علی یکچند بود حـضـرت زهـرا انـیس تو یکعمر... آه، تـنـهـا تـنـهـا عـلی عـلی دستِ عـقـیل سوخت که گـویند دشمنان «با دوست هم نکرد مدارا علی»، علی گفتیم «در نمازش...» گفتند «در نماز؟ او هم نماز میخواند آیا؟ علی؟ علی؟» یاران و زهرِ غَدر، شیاطین و تیغِ کین ای زخـمخـورده از هـمۀ ما، علی علی بیراهه است و ظلمت، بیراهه است و ظلم بانگی بزن به خـیل رعـایـا، علی علی ما ماندهایم و معرکه، ما مـاندهایم و تیغ ما ماندهایم و صف به صف اعدا، علی علی من با زبـان خـاک چگونه بخـوانـمـت؟ بـالانـشـیــنِ عــالـمِ بـالا، عــلـی عــلـی دنیای بـیتـو تـودۀ خـاکـیست بـیخـدا بعد از تو خاک بر سرِ دنـیا، علی علی تنها، غـریـب، تـنـهـا، حـتـی مـیـانِ مـا حتی در این مـراسـمِ احـیـا، عـلی علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای علی مرتضی! تو مظهر ذات خدایی ما سِوَی اللّهاند ظلّ تو، تو ظلّ کبریایی غیب مطلق شد زِ مشکاتِ رُخَت بی پرده ظاهر آری ای مِرآت ایزد! پای تا سر حقنمایی عقل چون سنجد مدیحت؟ زان که تو عین مدیحی فهم چون گوید ثنایت؟ زان که تو عین ثنایی هم تو اوّل، هم تو آخر، هم تو باطن، هم تو ظاهر هم تو غالب، هم تو قاهر؛ مُبتَدا و مُنتهایی سالکان حقطلب را در طریقت دستگیری عارفانِ رازدان را در حـقیقت پیشوایی بی کسان را مُستجاری، بی قراران را قراری بیدلان را غمگساری، دردمندان را دوایی جوهر عدلی و احسان، معدن علمی و ایمان منـبع نـوری و برهـان، پـادشاه لافـتایی جُز تو نگْشاید دگر کس عُقَده از کار خلایق در جهان تنها تو ای دست خدا مشکلگشایی در نماز از مرحمت انگشتری دادی به سائل تو ولی مـؤمـنـین شاها به نَـصِّ اِنّـمایی مخزن اسرار مکـنونی و گنجور حقایق قَدْر بخشای قَدَر، فرمانده حکـم قضایی محرم اسرار غیبی در مقامِ «لی مَعَ اللّه» هـمـنـشـین احـمـد مُخـتار در بزم دنایی قطرهام من قطره آخر وسعت دریا چه سنجد؟ تُو یمِ فضل و محیط جود و دریای سخایی
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش کسی که آیـنۀ ذات کـبریـاست صفـاتش کسی که وحی به شوق کتابتش شده نازل که خطّ کـوفـی او بوده زینت کـلـماتش کسی که خطبۀ غرّاست واژه واژه سکوتش کسی که حجت بحث ولایت است زکاتش کسی که شیفـتۀ نامههای اوست بلاغت کسی که چشمۀ جوشان حکمت است دواتش علیست او که زمین مفتخر شده به حضورش علیست او که زمان معتبر شده به حیاتش علیست معنی حیّ علی الصلاة من و تو علی کسیست که میزان سنجش است صلاتش هرآنچه اشک به دامان چاه ریخت شبانه بدل به درّ نجـف شد یکـایک قـطراتش علی معادل عدل است آن عدالت دلخواه بگو به دهر که تنها علیست راه نجاتش
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی میان بهـترین اولاد آدم، بهـتـرین هستی جهان عمریست درماندهست در تردید و شک، اما تو خود عینالیقین، روحالیقین، حقالیقین هستی من از فتحِ درِ خیبر به دستان تو فهمیدم که تو دست توانمند خدا در آستین هستی سرِ در چاه را باور کنم یا ذوالفقارت را؟ که گاهی آنچنان هستی و گاهی اینچنین هستی بگو از استخوان در گلو، از خار در چشمت که پُر از خطبههای ناتمام آتشین هستی بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور برای فاطمه تنها تو در عالم قرین هستی از آن روزی که چشمم باز شد، در گوش من خواندند: «که تو تا لحظۀ آخر، امیرالمؤمنین هستی»
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شبهای قدر
آیت الله است یعنی آیت عظمای ماست جلـوۀ اعـلا برای ربّی الاعـلای ماست سربه زیری کردهایم و سربلندی میکنیم زیردستیم و امیرالمؤمنین بالای ماست دور دنـیـا گـشـتن ما را خلایق دیـدهاند در نجف چرخی زدیم آخر نجف دنیای ماست ما کـنـار چـاههـای آب کـوفـه مـانـدهایم هرکجا جا پای مولا هست آنجا جای ماست والدینی شیعه دارم که نظیرش نیست نیست حضرت زهراست مادر، مرتضی بابای ماست پادشاه کشوری بود و عـبایش کهنه بود این که زهدش هم شده ضرب المثل، آقای ماست آبـروداری مـا بی آبـروهـا پـای اوست تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست قدر ما یعنی علی، تقدیر ما یعنی حسین یاحسین و یا علی ذکرِ شب احیای ماست با دهان روزه از او کربلا را خواستیم شوق یک کرببلا رفتن دراین دلهای ماست
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
هر نـصر من الله به شـمشـیر علی بود هر فتح قریب از دل چون شیر علی بود در خیبر و بدرش همه یکپارچه گفتند: پـیـروزی اسـلام به شـمـشیر علی بود آن رعـشه که بر کاخ معـاویه درافـتاد پیداست که از نعـرۀ تـکـبـیر عـلی بود در سینه اگر بغض علی داشت عجب نیست چون سـیـنۀ دشمن هـدف تیر علی بود یک قـوم در اندیـشـۀ تحـقـیر علی بود یک طایفه مشغول به تکـفـیر علی بود گـفـتـند و نمـانـدنـد ولی نـام عـلی ماند الحق که عـلی شاهـد تکـثـیر عـلی بود حتی به سکـوتش کمر تـفـرقـه خـم شد این وحدت ما حاصل تـدبـیر عـلی بود صد رنگ عوض کرد بشر در طی ایام تـاریخ کجا شـاهـد تـغـیـیر عـلـی بود؟ فرمود که دوزخ چه بسا خـلـق نمیشد در هر دل اگر مهـر فـراگـیر علی بود پـیـغــمـبـر مـا آیـنـۀ حـسـن خــدا بــود در آیـنـه هر آیـنـه تـصـویـر عـلی بود هنگام سحر فـاطمه بر منـبری از نور با یـازده آئـیـنـه به تـفـسـیـر عـلـی بود از خـاک نجـف شـاخـۀ انگـور بـر آمد این معـجـزۀ تاک به اکـسـیر عـلی بود ایوان نجـف! هان تو شهادت بده فـردا این دل همۀ عمر به تـسخـیر علی بود
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و توصف نهج البلاغه
دارد از جایی بشارتهای پنهـان میدهد بیـشـتر نهـج البـلاغـه بوی قـرآن میدهد عروة الوثقیست «بسم الله الرحمن الرحیم» هرچه کم داری بخواه از او، به قرآن میدهد این اگر «جناتُ تجری تحتها الانهار» نیست پس چرا یک جرعه از آن مرده را جان میدهد چـشم میبـنـدم میان بـارش رحـمـانیاش سطر سطر آیههایش بـوی باران میدهد بعد قـرآنـش خـدا با «هـذهِ عَـذبٌ فرات» جامی از این میچشاند جامی از آن میدهد این همان ذکر است یعنی «نحنُ نزّلنا علی» تا کـتـاب الله نـاطـق را به انـسان میدهد گوش کن فریاد «اُوصیکِم بِتَقوَی الله» را دردها را با همین یک نسخه درمان میدهد آخرت جای خودش مردم، ولی هر حکمتش کار دنـیـای شـما را نیـز سـامـان میدهد مالک اشتر علی را خوب میفهمد نه ما او که با سر پای فرمان علی جان میدهد مکتب عشق است و شاگردی یک درس علی منصب «سَلمانُ مِنّا» را به سلمان میدهد جرج جرداق مسیحی هم حواری علیست این مسیحی با علی بوی مسلمان میدهد
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شکرخدا که دست خدا دستگیر ماست لایـقتـرین خـلـیـفـۀ عـالَـم امیر ماست گیرم که دیگران همه سویی دگر روند راه عـلیِ عـالـیِ اعـلا، مـسـیر ماست راهیکه میرسد به حقیقت، به عاشقی راهِ امـام مـنـتـخـب بینـظـیـر مـاسـت خاکیم، خاک مَقـدم پُر فـیض بـوتراب در این مقام، مهر فروزان حقیر ماست در فکر چیست آدم کج فهم حق ستیز؟! روشنترین چراغ هدایت غدیر ماست خَـنـدق عـلی و بَـدر عـلی و اُحد علی فـتح الـفـتـوح، کار امـیر دلـیـر ماست نورش فـروغ روشنِ شبهای کائنات یادش شروع رویش گل در کویر ماست تـا عـالَـمـی بـه نـام عــلـی آشـنـا شـود نامش مدام ذکر صغـیر و کبیر ماست
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
روز و شب بر لب خود آیۀ لبخندی داشت در فـراوانی غمها دل خرسندی داشت عـرش از روز ازل خـانۀ او بود ولی در شگفتیم که با خاک چه پیوندی داشت از دَرِ قلعه بپرسید، خودش خواهد گفت فاتح قـلعه چه بازوی تنـومـندی داشت شرط توحیدِ حقیقیست ارادت به علی هر که شد بندۀ مولا چه خداوندی داشت مادرم در شُرُف مرگ فقط گفت: علی پدرم موقع مُردن به لبـش پـندی داشت که به این طایفه در هر دو جهان راغب باش پـسـرم! طالـبِ فـرزنـد ابـوطالـب باش
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دست خـدا و نفـْسِ پـیـمبر فقط علیست شمشیر و شیرِ خالـقِ اکبر فقط علیست بعد از نـبـی به امـر خـداونـد ذوالجـلال ما را امام و هادی و رهبر فقط علیست دست خـدا که با سر انگـشـت خـویـشتن خورشید را نمـود مـسخـر فقط علیست بر آن دو تن که هر دو ز خیبر گریختند اعلان کـنید فـاتـح خـیـبر فـقط علیست این نـام را مـبـاد به دیـگـر کـسان دهند این حق حیدر است که حیدر فقط علیست مردی که جان به دست، شب لیلة المبیت جای رسول خفت به بستر فقط علیست ای تـشـنـگـان حـشـر به حـق خـدا قـسم باور کـنـید سـاقـی کـوثـر فقـط علیست مردی که در مهاجر و انصار از نخست گردیـد با رسـول بـرادر فـقـط عـلیست دیـوار کـعـبه سـیـنـه گـشود از برای او مولود بیت حـضرت داور فقط علیست نوزاد بیت و صاحـب بیت و امـیر بیت مهمان بیت هـمـره مـادر فـقـط علیست آن شـیـر کـبـریـا کـه در ایــام کــودکـی از هم دریـد پـیـکـر اژدر فقط عـلیست روز احــد بـه رغــم تــمــام فــراریــان یاری که گشت دور پیمبر فقط علیست از مــنـبــر رســول خــدا آیــد ایـن نــدا بعد از رسول، صاحب منبر فقط علیست کس را چه زهره تا که شود کفو فاطمه آن کس که شد به فاطمه شوهر فقط علیست ممدوح «انّما» که خـدا گـفـته در کـتاب گفـتـیم و گـفـتهاند مکـرر؛ فقط علیست در روز حـشــر پـیـشـروِ خــتــم انـبـیــا صاحب علَم به عرصۀ محشر فقط علیست شاهی که رَخت کهنه به تن کرد و رَخت نو با دست خویش داد به قنبر فقط علیست دست خـدا که یکتـنه در عـرصۀ نـبرد بگرفت سر ز عمر دلاور فقط علیست در فتح بدر و خـیبر و در خـندق و احد بالله قـسـم امـیـر مظـفـّر فـقـط عـلیست آن بتشـکـن که در حـرم خاص کـبریا بگذاشت پا به دوش پیمبر فقط علیست « اِلّا عــلـی» نــدای خـدا بــود در اُحـد ممـدوح این نـدای منـور فـقـط علیست فرمود مصطفی که منم شهر علم و بس این شهر علم را که منم، "در" فقط علیست آن کـو به کـودکی به رسـول خـدا مـدام بوده انیس و مونس و یاور فقط علیست گو صد خـلیفه بعد پیـمبر فقـط علیست آن را که حق نموده مقرر فقط علیست «میثم» امیر خلـق و رفـیقِ فـقـیرِ شهر در عـالـم وجـود سـراسـر فقط علیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
میزنم می، میکشم هو ساقی کوثر علی میشود روز جزا با عشق تو محشر علی ابـروی تو قـاب او ادنای پیـغـمـبر علی حُبِّ تو تنهی عن الفحشاء والمنکر علی من کـیـم خـاک قـدوم میـثم و قـنبر علی یک نخ از هر وصلۀ نعلین تو حبل المتین رازدار رازهـای چـاه تـو روح الامـیـن در امان میماند از کید همه این سرزمین یا امـیـن الله فی ارضه امـیـرالـمـؤمـنین سایـۀ تو هست حتماً بر سر رهبر علی یک لغت از حرف تو دارد دوصد معجم فقط همچو اقـیانـوسی و پیش تو دریا نم فقط از تـمام دشـمنان سر میزنی از دم فقط میشـنـاسم من تو را تنها یل عـالـم فقـط میشـنـاسندت یـهـودیها؛ یل خیبر علی جلـوۀ دست خـدا در غـزوۀ خـندق تویی در تـمـام آفـرینـش خـالص مـطلق توئی ای صراط المستـقیم ما فقط برحق تویی میشود آنکس که روح ما به او ملحق تویی میکشد سوی نجف، دائم دل ما پر علی بر سر مهمانیات هرشب چه قیل و قالی است نان و خرمایی که از دست تو باشد عالی است یا من ارجوه لکل خیر، دستم خالی است گوشهگـیری من بیچاره از بیبالی است تو کرم کردی و شد حال دلم بهـتر علی ابـرم و بـاران نـثـار این محاسن میکنم گریه بر یک غربت بیحد و ممکن میکنم روضهای نذر شما از صدق باطن میکنم ناخـودآگاه است اینکه یاد محسن میکنم میشود هربار حرفی از علیاصغر علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
به جز از علی نباشد به جهان گرهگشایی طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی بـشناخـتم خـدا را چو شـنـاخـتم عـلی را به خدا نبردهای پی اگر از عـلی جدایی علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق تو جـمال کـبریـایی تو حـقـیقـت خدایی نظری ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن تو که یار دردمندی تو که یار بیـنوایی همه عمر همچو "شهری" طلب مدد از او کن که به جز علی نباشد به جهان گرهگشایی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
قلبی که در هوای تو گشته است بیقرار با پـای دل رسیده به خـلـوتسرای یار جایی ندیده بهتر از این روی خود زمین جایی ندیده بهتر از این روز و روزگار عـشـاق هـر کـدام طـریـقـی گـزیـدهانـد مالک میان مـعـرکه مـیـثم به روی دار از لـیـلـة الـمـبـیت گـرفـته است تا اُحـد جان کردهای فـدای پـیـمـبـر هـزار بـار خمس و نماز و روزه و حج و زکات نه از خـاکبـوسـی تـو گـرفـتـیـم اعـتـبـار عاشق میان صحن تو دشمن میان رزم گـفـتـنـد از نـگـاه تـو لا یـمـکـن الـفرار خـالـق شـبـیـه حـضـرت حـیدر نـیاوَرَد دنـیـا اگـر شـبـیـه عـلـی داشـتـی بـیــار ما را یکی از این دو کمان میکشد یقین یـا ابـروی هـلالـی تو یـا که ذوالـفـقـار سـر رفـتـه است حـوصـلـۀ سـربـدارها جاری است خون میان رگ ما چو آبشار تا در کـنـار مـهـدی تو جـان فـدا کـنـیم گرم است پشت کعبه به آن کوه استوار
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
فخر است برایش که بخـوانند فـقـیرش شاهی که به درگـاه تو افـتاد مـسـیرش پیش تو که بر خاک و بر افلاک امیری خاکش به سر آنکس که بخوانند امیرش هرکس که به انکار تو و قدر تو پرداخت سلطـان هم اگر بود کـشیـدند به زیرش بیمهـر تو این گـمـشده سیـارۀ تاریک آبستن رنج است؛ چه صحرا، چه کویرش دل سـوی تـو آورده پـنـاه از غـم دنـیـا این طفل یتیم است در آغـوش بگیرش پیش تو مرا پیشکشی نیست جز این شعر مـنّـت به سـر من بـگـذار و بـپـذیـرش
: امتیاز
|
افتتاح کانال سایت آستان وصال در ایتا
با عنایت به درخواست های تعدادی از کاربران عزیز؛ در پاسخ به این اوامر و همچنین جهت تسهیل بهتر برای کاربران؛ کانال سایت در ایتا ایجاد گردید، دوستانی که تمایل دارند عضو کانال باشند در همین جا کلیک نموده و یا از طریق لینک زیر وارد کانال شده و عضو شوند لطفا با نشر و تبلیغ لینک این کانال؛ شما نیز در این خدمت به آستان اهل بیت سهیم باشد
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام درجنگ خندق
«هل من مبارز» نعره دنیا را تکان میداد در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش لبخند شیطان را به پیغمبر نشان میداد «یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر میپرسید آن روز ایـمـان مـدیـنـه امتـحان میداد هرکس قدم پس میکشید و با نگاه خود بـار امـانت را به دوش دیگـران میداد با شـانـه خـالی کـردن مـردان پـوشالی کـم کـم رجـزها مـزهٔ زخـمزبـان میداد رخصت به تیغم میدهی؟ این را علی پرسید مردی که خاک پاش بوی آسمان میداد فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی آری همیشه پاسخـش را مهربان میداد یک ضربۀ حیدر به خندق برتر از عالم بیمهر او عـالم نمیارزد به یک درهم «هل من مبارز» نعره گویا از جگر میزد فـریـاد او بر قـامت شهـری تبـر میزد او میخروشید و رجز میخواند و بر میگشت او مثل موجی بود که بر صخره سر میزد کم کم هـوا حـتی نـفـس را بـند میآورد نبـض مدینه پشت خـنـدق تـنـدتر میزد زنها میـان خانـهها شـیون به پا کردند انگار تکتک خانهها را نعره در میزد فـریاد؛ بغـض بـچـههای شهـر را بلعید ساکت که میشد، دیو فریادی دگر میزد یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید لبهای شیرین علی حرف از خطر میزد فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید مثل عقابی در قفس که بال و پر میزد یک ضربۀ حیدر به خندق برتر از عالم بیمهر او عـالم نمیارزد به یک درهم «هل من مبارز» باز زانوی علی تا شد این بار دیگر اذن مـیدان یک تـمـنا شد فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز» خندید، بند از دستهای شیر حق وا شد شمع شهادت شعلهور بود و خدا میدید پـروانه در آتـش بـدون هـیـچ پـروا شـد برقی زد آهـن، پـاره شد بـند دل دشمن تا تـیغـههای ذوالفـقـار از دور پـیدا شد تا انعکـاس صـورتش بر ذوالفـقار افتاد ابـرو گـره زد تـیـغ روی تـیـغ زیبا شد مثل عـقـابی در نگاه عَـمرو میچرخید فـرصت برای تـیـز پـروازی مـهـیا شد اینک رجـزها تن به لالی داده بـودند و طوفـانی از نام عـلی در دشت برپـا شد اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد تا لا فـتی الّا عـلی را آسـمان میخواند لا سیـف الّا ذوالفـقار این گونه معنا شد در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد آری عـلی با ضـربـتـی عـالی اعـلا شد یک ضربۀ حیدر به خندق برتر از عالم بیمهر او عـالم نمیارزد به یک درهم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
جـنـس بیقـیـمت و افـتـاده ته بـازارم تو بـیا بـاز ضرر کن، بخرم، بردارم جز ضـرر گـرچـه برای تو ندارم اما چون همیشه پدری کن، به کسی نسپارم تو چنان بودهای ای عشق، که من از اینکه به کسی جز تو بدهکـار شوم بـیزارم ما که گـفـتـیم غـلامـیـم، شما هم مولا لطف کن بین غـلامان خودت بشمارم پسرم از پدرم نوکریات بُرده به ارث پدرم، من، پـسرم، عاشق این تکرارم آنچـنـانـم که بدون تو بـهـشـتـم نـروم فکـر بی تو شـدنم سـخـت دهـد آزارم چندمین مرتبهاش نیست به یادم که چه خوب دست پُر مِهر تو برداشت گره از کارم از ضریحت دو سه تا بوسه طلبکارم من تا ضریحت طـلـبـم را ندهـد، بـیـمارم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
لهیب ذوالفقارت بر تن گردنکشان ماندهست طنین خطبههایت در گلوگاه زمان ماندهست یداللهی و گشته دست عقل از وصف تو کوتاه گواه عجز ما انگشتهای بر دهان ماندهست »سَلُونی» گفتی و با ریشخندی جهل پاسخ داد تو را که ردّ پایت ماورای آسمان ماندهست مُـزیّـن شد اذانم با تـمـسّک بر ولای تو شهادت میدهم از برکت نامت اذان ماندهست شب تنهایی کوفه چه بر روز دلت آورد که بغضی استخوانی در گلویت همچنان ماندهست یقین دارم که نزدیک است رستاخیز عشاقت همانا فصل شورانگیزی از این داستان ماندهست
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دوست دارم خاک باشم در قدمهای علی تا کـنـم در رهـگـذار او تـمـاشـای علی دوست دارم اشک باشم، چشمهچشمه جوبهجو تا که قـطره قطره اُفتم در قـدمهای علی دوسـت دارم باد بـاشم با امـیـد و آرزو سر نهـم مثل نـسـیمِ صبح، بر پای علی دوست دارم چون کبوتر باشم و با بالِ شوق پَر زنـم تا گـلـشن سبز و دلآرای عـلی دوست دارم گوش باشم تا به بزم انس او بشـنوم از دوسـتانش صوت آوای عـلی دوست دارم چشم باشد عضوعضوم تا مگر وقت جان دادن ببـینم روی زیبای علی دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز و شب گاه با یاد عـلی، گاهی به زهـرای علی دوست دارم دست ما را او بگیرد روز حشر نامـۀ اعـمـال ما باشـد به امـضای علی دوست دارم ای «وفایی» روزِ سخت واپسین عـروة الـوُثـقـای مـا بـاشـد تولای عـلی
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب قدر
خارج از درک عُـقولاند خدا با حیدر میرسد تا به خدا هر که رسد تا حیدر ذات حقّ در وجنات علوی جلوه نمود بـهـتـریـن آیـنـۀ عـالـی اعـلـیٰ، حـیدر انـبیا را به خـداوند رسانده است علی ذکر توحـیـدی موسی و مسیحا؛ حیدر مرتـضی مـطمـئِـنـاً بوده سـراپـا احمد مصـطـفی مـطـمـئـِناً بوده سراپا حیدر فضّه و قنبر این طایفه بودن، عشق است ما که هستیم مگر؟! نوکر زهرا حیدر خانۀ اهـل تـشیُّع، نجف اشرف اوست کـاش بـاشـیم شـبـی مـنـزلِ بابا حـیدر عبد خاطی به کجا جز در مـولا برود آخـریـن مـلجـاء درمـانـدگی ما، حیدر هر زمان در زدهام، در به رویم باز شده بـخـدا رد نـنـمـوده است گـدا را حیدر زیر قـرآنِ عـلی رنگ خدا میگـیـریم سـایـبـان سـر ما در شـب احـیا، حیدر بَه، چه خوب است اگر موقعِ قرآن به سرم بـرگـۀ بـنـدگیام را کُـنـد امـضا حیدر بِــعَــلــیًّ بِــعَــلــیًّ بِــعَــلــیًّ بِــعَــلــیًّ این قسم رمز نجات است، به مولا حیدر تا خـداونـد گـنـاهـان تـو را پـاک کـند صد و ده بار شبِ قـدر بگـو: یا حیدر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای عـبای وصلهدارت فـوق دستاویزها دستهایت روح بخش دشتها، جالیزها عاشقانت را چه کاری با شراب سلسبیل تشنۀ جام توأند این "ازعـطش لبریزها" چیست کار ما؟ غباری زیر نعلینت شدن چیست کار تو؟ بهـا بخـشـیدن ناچـیزها دردمند عشقم و اوج نمک نشناسی است پیش نام دوست، نام آوردن از تجویزها تا که از اوج مقامت پرده برداری شود بـارها بـاید بـپـا خـیـزنـد رسـتـاخـیـزها گرچه میدانم که خلقت نیست کار تو ولی کاش میشد تا بگویم فارغ از پرهیزها
: امتیاز
|